کسی چه می داند؟؟.....

ساخت وبلاگ
کویر دلش پره از دلهره                            اینکه دوباره صبح بشهو ستاره بارونش رو از دست بدهکویر دلش پره از دلتنگی                               پر از بغض های نا گفتههق هق دلتنگی هایش را ؛در درونش دفن می کندناگه ،خروش می کند،فریاد می زندهوهو می کندو غم هایش را ،از تپه ای به تپه ی دیگر می ریزدحجم درد هایش را جا به جا می کندخالی نمی شودکویر ؛ صحرای دلتنگی استمرا به آغوش بگیردستهای مرا در میان خاکهای نرمت فرو ببردلتنگی هایم را مشت کن تا فرو ریزدآرام گیردبگذار گریه کنم تا بغض های تو هم، آرام گیرد کسی چه می داند؟؟........ادامه مطلب
ما را در سایت کسی چه می داند؟؟..... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : boghze-gham بازدید : 101 تاريخ : پنجشنبه 9 تير 1401 ساعت: 12:36

 دنبال سنگ می گشتمسنگی بزرگ برای برپایی آتشکه چایی دلچسب در هیاهوی جنگل و هو، هوی نسیم نوش جان کنیماما هرچه گشتم سنگی بزرگ نیافتمتصمیم گرفتم که از سنگهای کوچک استفاده کنمچند سنگ کوچک پیدا کردمآنها را کسی چه می داند؟؟........ادامه مطلب
ما را در سایت کسی چه می داند؟؟..... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : boghze-gham بازدید : 112 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 17:22

 جانم تازه می شوداز حس خوشایند بودننفس گرفتنراه رفتنهزار تپه نه !هزار دل است ؛ که در دل دشت ، نقش بسته استمن از سکوت و خلصه ی دشت ، نفس می گیرمجان می گیرمو بهانه می کنمبرای ادامه ی بودن!!!...می خواهم کسی چه می داند؟؟........ادامه مطلب
ما را در سایت کسی چه می داند؟؟..... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : boghze-gham بازدید : 107 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 17:22

 

دلتنگی سختی است

که من تو را طلب می کنم

و تو دورتر از من جای میگیری

بهانه سختی است ؛

که تو از من و من از تو دور می شوم

فاصله ها فراتر از باورهاست

و باور ها فراتر از فاصله ها

و من فراتر از تو

و تو فراتر از من

در باور اندوه اندیشه ی یکدیگر نشسته ایم

و با زندگی قمار می کنیم

من به حضور یک جان ، که جان شیرین شود؛ محتاجم !!!

این سکوت مرگبار لحظه ها

آتش عشق وجودم را خاموش می کند

 

 

کسی چه می داند؟؟........
ما را در سایت کسی چه می داند؟؟..... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : boghze-gham بازدید : 100 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 17:22

 

همیشه می گفتن اگه کاغذی خط خطی بشه ؛

کارایی اش رو از دست میده !!...

باید بزاری اش کنار و یه برگه تازه برداری ....

اما؛ امروز

از میون تمام خط خطی ها

از میون تموم خطوط درهم رفته

می خوام طرح تازه ای رو نقش بزنم

دیگه نیاز نیست منتظر بمونی !

تا صفحه روزگار عوض بشه

بنشین !...

خطوط درهم رفته رو بهم وصل کن

و طرح تازه ی زندگی رو پیدا کن.

 

پ.ن: نقش در نقش می تراود خورشید

کسی چه می داند؟؟........
ما را در سایت کسی چه می داند؟؟..... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : boghze-gham بازدید : 110 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 17:22

 من به تنهایی از جنس خیال تو محتاجمکه بیایی و در باورم بنشینیو من سر به شانه ی استوار تو بگذارمو دل به، دل تمام واژه هایتکه قند در دلم آب می کند ، بسپارممن لحظه به لحظه ، واژه هایت را مرور می کنمو جست کسی چه می داند؟؟........ادامه مطلب
ما را در سایت کسی چه می داند؟؟..... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : boghze-gham بازدید : 106 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 17:22

 افسون گیسوانم را در دامن شب می گسترانمو الهه ی عشق را ،سنجاقک نور می کنمتا در لابه لای آبشار طلایی، انبوه آرزروهایم                                                       آواز حضور تو را زمزمه کندتا ن کسی چه می داند؟؟........ادامه مطلب
ما را در سایت کسی چه می داند؟؟..... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : boghze-gham بازدید : 121 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 17:22

 انزوایی که این روزها به قلبم کشانده امدر محدوده ی یک جالیز ،یک برکه ،یک قایق جای نمی گیرددر محدوده ی عشق استنه ؛ به محتوای یک اتاق نمی رسداما تنگنای اش از گور هم سخت تر استاینکه طلب عشق کنی و معشوقه کسی چه می داند؟؟........ادامه مطلب
ما را در سایت کسی چه می داند؟؟..... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : boghze-gham بازدید : 112 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 17:22

 

توفان؛ فریاد ناله هایم بود

بغض های حلقه بسته در جانم

توفان هنجار صدایی بود که در گلو خفه می شد

توفان آتش بود ، که از درونم شعله می کشید

توفان تنهایی بود ، که صدای زوزه اش را به پشت پنجره می کشاند

توفان ، آه بود که در چشمانم حلقه می بست

توفان شیون بود که مرا کنج پستوی خانه پنهان می کرد

توفان جنون دردهایی بود که شنیده نشد

و در حجم هوهوی باد گم گشت

توفان ، طغیان درون من بود

آری توفان شد

                  اما نه آن طوفان!!!....

 

کسی چه می داند؟؟........
ما را در سایت کسی چه می داند؟؟..... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : boghze-gham بازدید : 106 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 17:22

پاییز نغمه ی جانش را در وجودم جاری کردو تیک تیک ساعت را به لحظه شماری رنگها آویختپاییز از عمق گرمای تابستان جلوه ی ظهور می دهدکاش؛ ما آدمها هم می دانستیم کی قرار استچون پاییز در سرازیری برگها، فرو بری کسی چه می داند؟؟........ادامه مطلب
ما را در سایت کسی چه می داند؟؟..... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : boghze-gham بازدید : 116 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 17:22